معنی معادل فارسی هویت
حل جدول
کیستی
معادل فارسی مایکروویو
تندپز
معادل فارسی هیدروتراپی
آبدرمانی
معادل فارسی ژیروسکوپ
دوران نما
معادل فارسی ژئولوژی
زمینشناسی
معادل فارسی اتیکت
بهانما
معادل فارسی پرسپکتیو
دورنما
معادل فارسی پارکومتر
توقف سنج
لغت نامه دهخدا
هویت. [هَُ وی ی َ] (ع اِ) هُویّه. رجوع به هُویّه شود.
فرهنگ معین
(هُ و یَّ) [ع. هویه] (اِ.) شخصیت، ذات، حقیقت چیز.
فرهنگ عمید
آنچه از نام، نام خانوادگی، نام پدر و ویژگیهای دیگر که شخص بدان ها شناخته میشود،
حقیقت شیء یا شخص که مشتمل بر صفات جوهری او باشد، شخصیت، ذات،
هستی، وجود،
فرهنگ واژههای فارسی سره
چبود، نام و نشان، کیستی
مترادف و متضاد زبان فارسی
ماهیت، وجود، هستی، تشخص
فارسی به عربی
شخصیه، هویه
فرهنگ فارسی هوشیار
شخصیت، ذات هستی
معادل ابجد
917